محل تبلیغات شما



حال از تو نويسم
از تو كه آرامِ جاني
از تويي كه هميشه
غافل نيستم، تو داني
قلبم تپد دما دم
زِ عشقُ از خيالت
هر دم گيرد بهانه
چه گويمش، نالان است
تنگ است دلم تو خود ببين
خواهد تو را، هر دم ببين
اي گل من، تو نرگسم
هستي عشقم هميشگي
بياُ باش تو نازنين
فقط تو هستی زندگيم
شيرينِ من تو نرگسم
باورم كن تو عشقِ من
دستت را به من بده
تا ما شويم، اي هستي ام
نویسنده: فرهاد براي نرگسم


هر لحظهُ تمامِ وقت
زمزمه ام وجودِ توست
ذكرِ هر لحظه يِ دلم
نرگسِ من بودنِ توست
اي تو خاتونِ دلم
نماند قرار بر دلِ من
دمي بياب حالِ مرا
دلم گرفته بي تو بس
زِ بامدادُ تا شامگاهم
گويد دلم با تو سخن
يادت هست هميشگي
بر فروغِ اين جانِ من
نويسنده: فرهاد


امروز روز شكفتنِ
سرآغازِ تو بهترين
روييدنت در باغِ من
نرگسِ من تو نازنين
پيچيده بوي نرگسم
سرتاسرِ وجودِ من
بر پا شده غوغا ببين
مجنونِ تو،  فرهاد منم
اي نو گلِ  بهار من
خواهم تو را هميشگي
تو خود داني ز نبودنت
نمانده رنگ به زندگي
نويسنده: فرهاد
نرگس عزيزم، تولدت رو عاشقانه تبريك مي گم.
خيلي خيلي خيلي احساست مي كنم در هر لحظه از زندگيم. عاشقانه هايم را تو رقم زديُ رقم مي زني.
انقدر جاريست اين عشقت كه فقط با ياد تو مي توانم شعري بگويمُ چيزي بنويسم. ١٣:١٣، هم فصل هايمان يكيست و هم روزهاي تولدمان
خيلي خيلي دوست دارم نازنينم


هر لحظه كه مي گذرد
نيستم غافل زِ ياد تو
گر مي گذرد اين زندگي
فقط بدان با ياد توست
خدا گواهه اين دلم
هر دم گيرد بهانهِ تو
با اشك مي نويسم ببين
خسته شدم زِ دوري تو
اي گل من اي نازنين
باورم كن تو نرگسم
با من تو باش اي زندگي
عشقم‌ تویی تو نرگسم
نويسنده: فرهاد
هرجور مي توني بمون يار قديمي

     

     

     


    امروز روز مقدسیست
    روز شکفتنِ گلم
    سرآغاز روییدنِ
    عزیزترین، تو نرگسم
    آرزويم براي تو
    بودِهُ هست سلامتي
    لبانِ خندانِ تو را
    كُنَم دعا، هميشگي
    آغوش تو نرگسم
    بودِهُ هست خانهِ من
    لمسِ دستانِ تو را
    بودِهُ هست باور من
    اين دلِ تنگَم دما دم
    كُنَد بي تابي تو را
    هر لحظِهُ هميشهِ من
    كنم يادآوري تو را
    نرگس عزيزم خيلي دوست دارم و خيلي دلتنگتم
    پارسال از نزديك ترين نقطه روز تولدت رو بودم و تبريك گفتم و امسال
    ولي فاصله مهم نیست  هر جا كه باشی ُ  باشم دلم پيش تو هست  و آرزوم گرفتن دوباره دستاي توست
    توي تقويم كه مي ديديم تولد جفتمون هم پارسال، هم امسال و هم سال های  آينده توي يك روز هستش 3+10=13
    نمي دونم شايد اينجا كم بياي يا اصلا نياي
    ولي اينجا هرچي مي نويسم به عشق تو مي نويسم و هرچي نوشته ميشه دلم مي نويسه برات
    خيلي دوست داشتم می شد صدات رو بشنوم و جز اینجا هم بهت تبریک تولدت رو می گفتم ولی.
    خيلي دوست دارم نرگسم تا آخرين لحظه كه نفس مي كشم
    تولدت مبارك عزيز دلم، خواستم از اولين ساعات روز تولدت تبريكم رو گفته باشم
    البته قبلا توي تقويمت برات روز تولدت رو تبريك نوشتم عسلم 
    دوست دارم تا ابد
    ** تو تنها آدمي هستي كه هيچ وقت باهاش احساس تنهايي نكردم


    هر فصل روزگار

    دارد رنگُ نشانی

    اما عشقت برایم

    هست تا ابد بهاری

    هست تا ابدُ همیشه 

    به گرمی تابستان

    سبز است تا همیشه

    همچو بهارُ، تابستان

    در عشقم به تو گل

    نیست اثری زٍ پاییز

    بدان عشقم چو یلدا 

    هست تا ابد طولانی

     نرگس عزیزم بلدات مبارک.

    تو تنها کسی هستی که هیچ وقت باهاش احساس تنهایی نکردم. 

    دوست دارم

    نویسنده: فرهاد

     


    هزار سال پیش شبی که ابر اختران از دوردست می‌گذشت از فراز بام من صدام کرد چه آشناست این صدا همان که از زمان گهواره می‌شنیدمش همان که از درون من صدام می‌کند هزار سال میان جنگل ستاره‌ها پی تو گشته‌ام ستاره‌ای نگفت کزاین سرای بی کسی، کسی صدات می‌کند هنوز دیر نیست هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست عزیز هم‌ زبان تو در کدام کهکشان نشسته‌ای.! هوشنگ ابتهاج امروز روزِ توست نازنین ۰۷/۱۰ دقیقا زمانیست برابر با ۷:۱۰ صبح آن زمانیست که تو چشمانِ خود را از خواب باز می
    يادش بخير يادم افتاد محرم اون سالي كه باهم رفتيم بيرون اوايل آشنايي بود ولي انگار كه تو از مدت ها پيش آشنايِ دلِ من بودي يادش بخير خيابونِ نياورانُ اون شمع هايي كه باهم روشن كرديم يادش بخير اون همبرگر كه بعدش باهم خورديم و يادش بخير همه بعد از اون ها نمي دونم چرا هميشه اسمت كه مياد يه حسي در تمام بدنم جاري مي شه با من بگو كه كيستي تو كيستي كه ديوانه وار مي بويم من همي تو را اي نازنين تو كيستي. با بگو نامت را تو اي عزيز اي كه قدرتِ عشق را كردي هويدا اي كه
    و من تو را همانطور كه هستي دوست مي دارم حتي اگر در آسمان باشيُ در فالِ من هرگز نباشي تو را آنگونه دوست مي دارم كه انگار از ديرين با تو زيسته ام آري بسته اي نقش بر دلِ من اي كه مي بويم يادِ تو را اي كه هستي عزيزِ من اي نرگسي اي با وفا شايد نباشم زنده من تا بگيرم دستِ تو را جاني نباشد در بدن تا بِكِشَم آغوش تو را در اينجا كه نشسته ام نرگس در من نيز زنده است يادش كنم هر لحظه كه شايد كه از من غافل است تو باش برايم اي عزيز اي كه مرا دادي فراق اي كه تو را از
    و امروز سهم مرا از تو همین جا و همین گوشه است آه دنیا؛ کاش اگر اهل وفا نبودی؛ اهل جفا هم نبودی دلم آنقدر تنگش شده که خدا می داند چقدر دلم بی تابی اش را می کند این روزها دگر فقط شب ها تو را خواب نمی بینم نرگسم روزُ شَبَم را با تو می بینم این ها را خدا می داند: که با چه حسُ علاقه ای می نویسم که تو شاید روزی بخوانیش نرگس تمام حرف هایِ اینجا از فرهاد نیست از یه حسُ علاقه ای از درون فرهاد است آنقدر برام عزیزی که اسمت میاد در تمام وجودم شوری از عشق جریان پیدا می
    گر در بیابان گم شَوَم نشانِ من ستاره است آن تک ستاره در آسمون که در دلم نشسته است باشد بسیار ستاره ها در کهکشانُ؛ آسمان اما در دلِ فرهادِ من هست نرگسم خود کهکشان ندیده ام هیچ ستاره ای مثلِ او زیباُ عزیز ای که هستی ستاره ام بانویِ من ای تو عزیز نویسنده: فرهاد برای نرگس عزیزم و آهنگ وبلاگ هم شد صدایی از جنس شاملو که تداعی تو و روزهای با تو بودنست
    دیشب تا صبح لحظه به لحظه تو رو خواب دیدم نرگس اصلا انگار با همه دفعات فرق می کرد خیلی عمیق احساست می کردم اصلا باورم نمی شد ولی بهترین خوابی بود که دیدم! ای کاش هیچ وقت بیدار نمی شدم از اون خواب. خدا می دونه نرگس دلم کجاستُ چه حسی بود به قول شاعر: رشته ای بر گردنم افکنده دوست می برد آنجا که خاطر خواه اوست
    اي عشق عجب هستي عجيب باشد فاني زِ گيتي جز تو كه هستي جاويد اي عشق سوگند به نامت دلم كردهِ هوايش از راه دور هنوزم دل پر كِشد برايش اي عشق دلم خوي اش شده بي تاب كه هيچ تنگَش شده اي عشق، گُلم آن نرگس است آن هستيُ آرامش است تو باش اي عشق حافظِ او خبر ندارم از عزيز تو باش همي قاصدِ او اي نرگِسَم اي مونسم اي كه تو هستي جاويد اي كه چارهِ دلم جانان فقط تو باشي نويسنده: فرهاد همه چيز تكراري مي شه، به جز علاقه! و، مصداق اين علاقه، صادقه برايِ تو بهترين.
    ای که تو را شدی همی هم مونسُ هم یارِ من ای تو گلُ ای نازنین ای نرگسم تو بهترین ای که پر است در فکرِ من هر لحظه؛ هر اندیشهِ؛ تو ای که عطر دستانِ تو جاریست بر من؛ همی شنو ای که مشامَم مانده از بوی تنُ لبانِ تو ای که ذکرِ هر لحظه ام بودهُِ هست گلم نرگس ای که بسی نماند نفس از دوریِ دستانِ تو ای که شدی تو گلِ من تا به ابد: تو نازنین ای بانوی عزیزِ من ای نرگسم ای نازنین ای که کنم با نامِ تو همه شب را طلوع؛ سحر در قلبِ خود خوانم بسی عشقم فقط؛ تو نرگسی نویسنده:
    هيچكي كه نيستش رويا تو بودي غوغاي دلم فرياد تو بودي فرياد تو بودي هيچكي كه نيستش دريايِ ساحل مواجُ غمگين آرام ندارد آرام ندارد هيچكي نيستش دلي ندارم هر جا كه باشي آرام ندارم آرام ندارم هيچكي كه نيستش بسي بريدم كجايي ساحل غمگين ترينم غمگين ترينم تويي تو باران تو كه ميداني دلم کجایست نرگس تو داني نويسنده: فرهاد کی با یه جمله مثلِ من میتونه آرومت کنه اون لجظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه دلگیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور وقتی به من فکر می کنی حس می

    تبلیغات

    محل تبلیغات شما

    آخرین ارسال ها

    آخرین جستجو ها

    نارایانا